loading...

آئین مستان

متن سینه زنی واحد اربعین حسینی,متن سینه زنی زمینه اربعین حسینی,متن سینه زنی شور اربعین حسینی,روضه اربعین حسینی,روضه امام حسین,روضه زبان حال حضرت زینب,سینه زنی اربعین حسینی,متن مداحی اربعین حسینی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2121 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1682 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1218 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 668 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 610 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 576 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3468 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6634 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2815 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3704 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3215 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3519 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4116 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3614 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7207 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4925 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5868 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4343 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5512 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4157 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 316 زمان : نظرات (0)

چهل روزه که، خونِ چشام
چهل روزه که، زخم زبون
خوردم تو شام

زخمه پاهام
یادم نرفته سنگای از روی بام

جا مونده دخترت، توی خرابِ
رودست من، جای طنابِ
ببین دلم بی تابِ

نبودی زینبت، یه شبه شد پیر
دلم شداز، همه جهان سیر
امون از این، غل و زنجیر

مَظْلُوم حُسِین...

این طعنه ها، حَقَّم نبود
یادم مگه میره محلۀ یهود

خونِ دلم، بازوم شبیه مادرم 
شده کبود

چهل روزه تو رو، ندیده زینب
صدات زدم هر روز و هر شب
دیگه جونم رسیده بر لب

یادم نرفته اون لحظه ی آخر
صدات میزد چجوری مادر
فدای اون بدنِ بی سر

چهل روزه که، خونِ چشام
چهل روزه که، زخم زبون
خوردم تو شام

زخمه پاهام
یادم نرفته سنگای از روی بام

جامونده دخترت توی خرابِ
رو دست من جای طنابِ
ببین دلم بی تابِ

نبودی زینبت یه شبه شد پیر
دلم شد از همه جهان سیر
امون از این غل و زنجیر

مَظْلُوم حُسِین...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 364 زمان : نظرات (0)

 

"صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِالله"

*بریم برا اربعین گریه کنیم، از نشانه های مؤمن اینه که زیارت اربعین بخونه...*
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

با چند قطره اشک دلِ من سَبُک نشد
ابری شدم به پای تو باران شدم حسین

زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد
در اول بهار، زمستان شدم حسین

کوفه به کوفه، کوچه به کوچه، گذر گذر
قاری شدی، مُفسّر قرآن شدم حسین

دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سَرِ مزارِ خودم گریه می کنم

ای سایۀ بلند سرم، ای برادرم
آئینه ی تَرَک تَرَک در برابرم

بالم شکسته است و پرم پر نمی زند
اما هنوز مثل همیشه کبوترم

من قول داده ام که بگیرم سَرٓ تو را
از دست نیزه ها و برایت بیاورم

حالا سری برای تو آورده ام ولی
خاکستری و خاکی، ای خاک بر سرم!

بگذار اولِ سخن و شکوه ام تو را
ای ماه زینب از نگرانی درآورم

هر چند کوچه به کوچه تماشا شدم ولی
راحت بخواب دست نخورده است معجرم

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سَرِ مزار خودم گریه می کنم

*صدا زد: حسین جان!...*

هم پیرهن که ماند برایم، بدن نداشت
هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشت

ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین!
این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟

آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم
پروانه هم دل و جگرِ سوختن نداشت

مردی نبود اگر، یَلِ اُمُّ البنین که بود
هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشتُ

 گُل های باغت همه از رنگی گرفته اند
یعنی کسی نبود که دستِ بزن نداشت

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سَرِ مزار خودم گریه می کنم

هر چند در مسیر سرت ازدحام بود
اما درست مثل همیشه امام بود

بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین!
من که به روی چشم علمدار جام بود

یادم نمی رود سَرِ بالا نشین تو
بازیچه ی نگاه اهالی شام بود

با دستِ سنگ، صورت تو خط خطی شده
از بس که آفتابِ تو نزدیکِ بام بود

*اومد کنار قبر نشست، یه مُشتی از خاکِ قبر رو به سر ریخت، صدا زد: حسین جان! من اومدم، داداش! همه رو آوُردم برات غیر از دختر سه ساله ات...
همۀ زن هارو دور خودش جمع کرد، زینب وسط نشسته میاندارِ روضۀ حسینِ، اما یه وقت نگاه کرد به دور و برش، فرمود: رباب رو نمی بینم؟ گفتن: بی بی جان! رفته پشت خیمه های سوخته صورت به خاک گذاشته...
بی بی اومد کنارش، عروسِ مادرم! اینجا اومدی برا چی؟ رباب صدا زد: بی بی جان! همین جا بود طفلم رو دفن کردن... ای حسین!

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 317 زمان : نظرات (0)

زندگی بعدِ تو عذابه    
رو دستِ من جایِ طنابه

تموم گلهاتو آوردم       
اما یکی موند تو خرابه

این نشونی که رو چشامِ   
سوغاتیِ کوفه و شامِ

داداش! اینقده به من سنگ زدن، سَرِ تو رو بالا نیزه زده بودن، به هر کوچه و بازاری که می رسیدیم، یه عده هلهله می کردن، یه عده از بالا پشت بام ها سنگ میزدن، بعضی از سنگ ها به سَرِ تو میخورد، بعضی سنگ ها به من و دخترها میخورد...

این نشونی که رو چشامِ   
سوغاتیِ کوفه و شامِ

چادر خاکی رقیه           
ببین داداش شال عزامِ

هر کاری کردم که بمونه        
اما نشد، اما نشد، اما نشد

نمیره   زیر   تازیونه             
اما نشد، اما نشد، اما نشد

خواستم سَرِ تو رو نبینه          
اما نشد، اما نشد، اما نشد

همسفرم شه تا مدینه           
اما نشد، اما نشد، اما نشد

غریبِ مادرم کجایی؟
حسینِ من! حسینِ من!

شده تنم پر از کبودی         
هرجا که بردنم تو بودی

سَرِ تو رو بالای نیزه        
چه سنگی زد زنِ یهودی

غارت شده انگشتر تو          
غارت شده روسریِ من

حتی زنِ یزید دلش سوخت      
برایِ بی معجری من

 داداش! از بالای نیزه خودت داشتی میدیدی، برام صدقه آوُردن، از بالا نیزه میدیدی همه مارو با انگشت بهم نشون میدادن، مسخره میکردن مارو..

خواستم که تو قران نخونی
اما نشد، اما نشد، اما نشد

خواستم نشه، لب تو خونی    
اما نشد، اما نشد، اما نشد

گفنتم بهش که بسه دیگه    
اما نشد، اما نشد، اما نشد

رقیه  نشنوه  چی  میگه        
اما نشد، اما نشد، اما نشد

غریبِ مادرم کجایی؟
حسینِ من! حسینِ من!

بازم به قتله گاه رسیدم         
صدای مادر رو شنیدم

هزار سالم بگذره اینجا    
یادم نمیره که چی دیدم

جلو چشای خواهرِ تو
اینجا بریده شد سر تو 
همینجا بود بوسه گرفتم     
من از رگای حنجر تو

خواستم نشینه رویِ سینه        
اما نشد، اما نشد، اما نشد

تا مادرم زهرا نبینه       
اما نشد، اما نشد، اما نشد

خواستم بگیرم خنجرش رو
اما نشد، اما نشد، اما نشد

گفتم جدا نکن سرش رو
اما نشد، اما نشد، اما نشد

من هرچی التماس می کردم   
اما نشد، اما نشد، اما نشد

خواستم به خیمه بر نگردم     
اما نشد، اما نشد، اما نشد

غریبِ مادرم کجایی؟
حسینِ من! حسینِ من!

خودم دیدم سرش را می بُریدن
بر روی  نعشش  اسبان  می دویدن

میدیدم بی هوا
بالا پایین می رفت شمشیر و نیزه ها

یکی با نیزه میزد
اون یکی با عصا

حسینِ من! حسینِ من!

داداش! یادته اومدم قتلگاه بدنت رو نشناختم؟ یادته ظهر عاشورا اومدم صدا زدم:"أ أنْتَ أخی؟" آیا تو برادرِ من حسینی؟ من اونجا تو رو نشناختم، الان بعد از چهل رو حق داری زینب رو نشناسی، ببین زینبت چقدر پیر شده، ببین قَدّ زینبت خمیده شده، ای حسین!...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1452 زمان : نظرات (0)

از جانِ خود اگر چه گذشتم به راحتی

دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی

می خواستم به پات سرم را فدا کنم

اما به خواهر تو ندادند مهلتی ...

برا مردنم بهم وقت نمیدادن .. دشمن از یه طرف مهلت نمیداد من جونمُ فدات کنم بچه هات از یه طرف .. تا میخواستم فدایِ تو بشم میدیدم اینا تو خطرن خودمو سپر میکردم .. تا یه قدم می آمدم برات بمیرم صدا نالۀ رقیه میومد .. امروز اومد نشست کنارِ قبر حسین گفت حالا که تموم شده عزیزم .. حالا که هر چی بود گذشت حسین .. اما یه سوال دارم حسین :،

بهتر نبود جایِ تو من کشته میشدم ؟

آقا بهتر نبود جایِ تو ما کشته میشدیم

، آقا جان کاش همۀ اولین و آخرین میمردن ، یه مو از سرت کم نمیشد ..،

بهتر نبود جایِ تو من کشته میشدم ؟

بی تو چگونه صبر کنم با چه طاقتی

از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم

، چوبُ دست گرفته بود هی با لبایِ حسین بازی میکرد ..،

از بس برایِ زخم لبت گریه کرده ایم

چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 776 زمان : نظرات (0)

رسیدم از سفر ای همسفر کجا هستی

به زیر سنگِ لحد بین بوریا هستی

اسیر رفتم از اینجا اسیر تر شده ام

چه پیر رفتم و اکنون چه پیر تر شده ام

تو را به نیزه، مرا با تو، از قفا بردن

ولی به کعب نی و تازیانه ها بردن

توان نمانده بگویم هر آنچه را دیدم

بدونِ سایۀ عباس کوچه ها دیدم

خدا کند دگر این چشمِ بسته وا نشود

سرم زِ خاکِ غریبانه ات جدا نشود

زِ من گذشت برادر خدا کند حتی

فراق هم به فراقِ تو مبتلا نشود

خدا کند که عزیزی به بندِ زنجیری

به کوچه هایِ پر از سنگ آشنا نشود

شکسته بال ترینم کبود می آیم

من از محلۀ قوم یهود می آیم

از آن دیار که من را به هم نشان دادن

به دست هایِ یتیمت دو تکه نان دادن

از آن دیار که بویِ طعام می پیچید

از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید

کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد

به پیش چشم علمدار بیشتر می زد

از آن دیار که چشمان خیره سر دارد

به دخترانِ اسیر آمده نظر دارد

از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند

تمام طولِ سفر زیر دست و پا می ماند

به کودکی که یتیم است خنده سر دادند

به او به جایِ عروسک سر پدر دادند

به جایِ آن همه گل با گلاب آمده ام

من از جسارت بزم شراب آمده ام

از آن دیار که آتش به استخوان می زد

به رویِ زخم لبان تو خیزران میزد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 742 زمان : نظرات (0)

بی تو دلم، بِسمِلِ بی‌بال بود

تازه بعد از چهل روز،حرف دلِ زینب شروع شده،بسمل یعنی: مرغی که دَمِ جون دادنِ...حسین جان! چهل روز زینب این جوری بود...یه نگاه می کرد بالا نی سر تو رو می دید،میخواست جون بده...

بی تو دلم، بِسمِلِ بی‌بال بود

داغِ چهل روزه، چهل سال بود

طایر جان، دور سرت می‌پرید

مرغ دلم، گوشۀ گودال بود

سلسله، گردیده النگوی دست

خار، به پای همه خلخال بود

سینۀ ما، داغ روی داغ داشت

خال لب ما، همه تبخال بود

همره ما، تار و نی و چنگ بود

دسته گُلِ محفل ما، سنگ بود

خیز، زجا، ای پسر مادرم

من نه مگر این که تو را خواهرم

معجر نو، بر سر خود کرده ام

بس‌که به سر، ریخته خاکسترم

تو در مدینه، وسط آفتاب

عبا کشیدی به روی پیکرم

داداش یادته؟یه روز اومدی توی خونۀ من، دیدی من خوابم، از روزنۀ در دیدی آفتاب رو صورتم داره میخوره...داداش! یادته؟عبات رو برداشتی،رو صورتم کشیدی،یه مرتبه بیدار شدم...گفتم:حسینم! چی شده داداش! گفتی:خواهرم! نگران نباش،بخواب،دیدم آفتاب رو صورتت افتاده،دلم نیومد آفتاب صورتت رو اذیت کنه...داداش! یه نگاه کن زینبت چهل روزه تو آفتابِ...

در پی این قصه، گمانم نبود

از سَرِ نی، سایه کنی بر سرم

باورم نمی شد داداش،یه روز سایبان من سَرِ به نیزه رفته ی تو باشه...

من نه فقط همسفرت گشته ام

سوخته ‌ام ، دور سرت گشته ام

کرب و بلا، باغ گل ما کجاست؟

مصحف صدپاره ی زهرا کجاست؟

ای بدنت پاره تر از برگ یاس!

باغِ گُل و لاله ی لیلا کجاست؟

رباب با شاخه ی گل آمده

غنچه ی پرپر شده ی ما کجاست؟

رقیّه را، اگر نیاورده ام

سکینه ات آمده، سقّا کجاست؟

عبارت عجیبِ تو مقتل،میگه:وقتی خودشون رو از بالای محمل ها انداختن،هر کی یه صورتِ قبر رو بغل کرد،دیگه اینجا زینب عنان کار از دستش خارج شد،دیگه خیالش راحتِ،کسی کسی رو اذیت نمیکنه،دیگه خیالش راحتِ تازیانه نیست،کعب نی نیست،سیلی نیست...میدونه همه راحت گریه می کنند..

هر کی یه جایی روضه اش رو شروع کرد،اما یه مرتبه دیدن یه دختری داره میره سمتِ علقمه،چهل روزه عموش رو ندیده،چهل روزه از عموش بی خبرِ، چهل روزه عمو قول داده...دیدن یه مشک رو پُر از آب کرد،عمو چشمت روشن...عمو پاشو دوباره پات رو رکاب کن آخه دوباره زینب اومده...شاید سکینه یه جمله به عموش گفت:صدازد:عمو جان!...

تا تو بودی خیمه ها آرام بود

دشمن از بی حرمتی ناکام بود

تا تو رفتی چهره ها نیلی شدن

عمو! دست ها آماده ی سیلی شدن

عمو! هر کی رسید به ما سیلی زد...هر کی رسید به ما ناسزا گفت...هر چی رو نیزه ها نگاه کردم سرت رو پیدا نکردم...ای حسین

 

تعداد صفحات : 12

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 244
  • آی پی دیروز : 412
  • بازدید امروز : 985
  • باردید دیروز : 4,207
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 107
  • بازدید هفته : 13,274
  • بازدید ماه : 5,192
  • بازدید سال : 1,047,333
  • بازدید کلی : 19,553,161